حقوق اساسی که مردم یک منطقه دارند
حقوق اساسی که مردم یک منطقه دارند | روزگاری، سرزمینی به نام لسترلند (سرزمین لستر) بود. لسترلند خیلی شبیه به ایالات متحده بود. مثل ایلات متحده، حدود ۳۱۱ میلیون نفر جمعیت داشت، و از این ۳۱۱ میلیون نفر، ۱۴۴٫۰۰۰ نفر از آنها را لستر مینامیدند. اگر “مت” در بین حضار است، من این شخصیت را از داستان های تو عاریه گرفتم و یک ثانیه دیگر به تو برمیگردانم. خُب ۱۴۴٫۰۰۰ نفر لستر نامیده میشوند، یعنی نیم درصد از مردم لستر نامیده میشوند. خُب، لسترها قدرت بسیار زیادی در لسترلند دارند. دو نوع انتخابات در چرخه لسترلند هست. یکی را انتخابات عمومی میگویند. و دیگری را انتخابات لستر است. در انتخابات عمومی، این شهروندان هستند که رای میدهند، اما در انتخابات لستر، فقط لسترها رای میدهند. و یک حقه هم در کار است. برای اینکه انتخابات عمومی برگزار شود، باید قویا در انتخابات لستر خوب عمل کرد. نیازی نیست که برنده شوید بلکه باید خیلی خوب عمل کنید.
01:09
خُب در مورد دموکراسی در لسترلند چه چیزی میتوان گفت. آنچه که میتوان گفت، نخست، دیوان عالی کشور در این سازمان شهروندان متحد (سازمانی که بر هزینههای انتخابات آمریکا نظارت دارد)، این مردم تاثیر غایی را بر انتخاب مقامات و نمایندگان دارند، زیرا، از همه مهمتر، این یک انتخابات عمومیست، اما تنها پس از اینکه لسترها آنچه را که میخواهند با کسانی را که مایلند در انتخابات عمومی کاندید شوند را انجام دهند. و دوم، بدیهیست این بسته به این دارد که لسترها فردی زیرک، کتمانگر حقیقت، که میتوانیم بگویم مخفی کار، مطیع که لسترها را خوشحال نگه دارد را بسازد. بسیار خوب، ما دموکراسی و آزادی داریم، شکی در این نیست، اما این بستگی به لسترها و بستگی به مردم دارد. این مسابقه وابستگیست، میتوانیم بگویم برخورد و کشمکش وابستگیهاست، بسته به اینکه لسترها که هستند. بسیار خوب، این لسترلند هست.
02:01
من لسترلند را در سه چیز توصیف میکنم که میخواهم شما آن ببینید. اولی، ایالات متحده لسترلند است. ایالات متحده لسترلند است. همچنین ایالات متحده مثل این هست، یعنی دو تا انتخابات داره، یکی که انتخابات عمومی میگویم، و دومی را باید انتخابات پولی بنامیم. در انتخابات عمومی، این شهروندان هستند که رای میدهند، اگر که بالاتر ۱۸ سال سن داشته باشند، و در برخی از ایالات اگر کارت شناسایی داشته باشند. در انتخابات پولی، تامین کنند گان منابع مالی هستند که رای میدهند، تامین کنندگان منابع مالی( پولدارها) رای میدهند، و درست مثل لسترلند، و حقه آن این است که برای رفتن به انتخابات عمومی، میبایستی به شدت در انتخابات پولی خوب عمل کنید. الزاما نیازی به برنده شدن ندارید. این جرالد براون (فرماندار کالیفرنیا) است اما شما باید خیلی خوب عمل کنید. و کلید اینجاست: تنها تعداد اندکی از تامین کننده گان مالی در ایالات متحده به عنوان لستر در لسترلند هستند.
02:48
حالا شاید شما بگوید، واقعا؟ واقعا ۰/۰۵ درصد؟ خًب، این تعداد مربوط به سال ۲۰۱۰ است: ۰/۲۶ درصد از آمریکایی ها ۲۰۰ دلار یا بیشتر به هر کاندیدای فدرال میدهند. ۰/۰۵ درصد بیشترین مبلغ را به هر کاندیدای فدرال میدهند، ۰/۰۱ درصد– یک درصد از یک درصد– مبلغ ۱۰٫۰۰۰ دلار و یا بیشتر به کاندیدای فدرال میپردازند، و در این چرخه انتخابات، آمار مورد علاقه من، ۰/۰۰۰۰۴۲ درصد هست. — برایکسانی از شما که با اعداد سر و کار دارید، میفهمید که اینها ۱۳۲ نفر آمریکایی هستند– ۶۰ درصد از پول کمیته کار سیاسی (the Super PAC) را که در این چرخه خرج میشود را تامین میکنند که ما به تازگی این را دیدیم. خُب من تنها یک وکیل هستم، من این محدوده از ارقام نگاه میکنم، و میگویم این عادلانه است که من بگویم این ۰/۰۵ درصد وابستگان مالی ما در آمریکا هستند. و در این صحنه، تامین کنندگان مالی رهبران ما هستند.
03:41
حالا، ما در مورد دموکراسی در سرزمین آمریکا چه خواهیم گفت؟ خُب، همانطور که دیوان عالی کشور در سازمان شهروندان متحد گفت، ما میتوانیم بگویم، البته که مردم تاثیرغایی بر انتخاب مقام ها و صاحب منصبان دارند. ما یک انتخابات عمومی داریم، اما بعد از اینکه تامینکنندگان مالی با کسانی را که مایلند در انتخابات عمومی کاندید شوند کارشان را انجام دهند. و دومی، بدیهیست ، که بسته به تامین گنندگن مالی دارد که کاندیداهای زیرک، کتمانگر حقیقت، پنهانکار و مطیعی را بسازند که آنها خوشحال کند. کاندیدها برای کنگره و نمایندگان کنگره بین ۳۰ تا ۷۰ درصد از زمانشان را برای جمعاوری پول برای برگشت به کنگره و یا بازگشت حزب شان به قدرت صرف میکنند، و پرسشی که ما نیاز داریم که بپرسیم این است که برای اینها چه حاصلی دارد که، این افراد، که زمانشان را پشت خط تلفنهای میگذرانند تا به مردمی که هرگز آنها را ندیدهاند تلفن کنند، و خواستار میزان اندکی از یک درصد شوند؟ همانطور که هر کسی میداند، هنگامیکه آنها این کار را میکنند، حس ششمی را ایجاد میکنند، یک آگاهی ثابت و پایداری درباره آنچه که آنها انجام میدهند ممکن است تاثیر بر توانای شان در جمع آوری پول داشته باشد.. و مثل سریال تلوزیونی پروندههای اکس، آنها تبدیل به تغییر دهند قیافه میشود،و مداوما دیدگاههایشان را با نوری که میدانند که به آنها کمک خواهد کرد تا پول جمعآوری کنند تنظیم میکنند، نه برای یک تا ده موضوع بلکه برای یازده تا هزار موضوع. لسلی بایرن، نمایند دموکرات از ویرجینا توضیح داد که وقتی او به کنگره رفت، همکارانش به او گفتند،”همیشه به طرف سبز باش( دلار سبز) ” سپس برای اینکه مطلب را روشن کند ادامه داد، ” او طرفدار محیط زیست نیست. ” ( خنده تماشاگران)
05:12
خُب این دموکراسیست که ما داریم، یک دموکراسی که بستگی به تامین کنندگان مالی و بستگی به مردم، بستگی به رقابت، ممکن است تضاد وابستگی که بستگی به اینکه تامینکنندگان مالی چه کسانی هستند دارد.
05:25
بسیار خوب، ایالات متحده لسترلند است، نکته اول. این نکته دوم این است. ایالات متحده بدتر از لسترلند است بدتر از لسترلند زیرا می توانید تصور کنید که در لسترلند اگر لسترها نامهای از دولت دریافت کند که بگوید “هی، شما میتوانید کسانی را میخواهند در انتخابات عمومی شرکت کنند را انتخاب کنید” شاید ما فکر کنیم یکی از طبقه اشراف لسترها . میدانید که، لسترها از همه اقشار جامعه هستند. لسترهای ثروتمند، فقیر، سیاه و سفید وجود دارد، لسترهای زن زیادی نیستند، اما این موضوع را برای لحظهای کنار بگذارید ما لستر از همه جا داریم. میتوانیم فکر کنیم، “برای بهتر کردن لسترلند چه کاری میتوانیم بکنیم؟” آیا حداقل این ممکن است که لسترها کار خوب برای لسترلند بکنند. اما در سرزمین ما، در این سرزمین، ایالات متحده، قطعا برخی از لسترها خوب اینجا هستند، خیلی از آنها امروز در این سالن هستند، اما اکثریت قریب به اتفاق لسترها برای لسترها کار میکنند، زیرا تغییر ائتلاف متشکل از ۰/۰۵ درصد است که در جهت منافع مردم نیست. این برای منافع خصوصی خودشان است در این مفهوم، ایالات متحده آمریکا بدتر از لسترلند است.
06:26
و بالاخره، نکته سوم: هرچیزی را که کسی بخواهد در مورد لسترلند بگوید، علیه پیشینه تاریخی و سُنت لسترلند است ، در سرزمین ما، در سرزمین ایالات متخده، لسترلند یک فساد است، یک فساد. با گفتن فساد مالی منظورم این نیست که پاکت کاغذی پر پول نقد در بین نمایندگان کنگره پنهان است. منظورم معنایی مثل فساد راد بلاگوویچ( فرماندار سابق ایالت النوی که به علت فساد در زندان است)نیست. من اصلا منظورم هیچ رفتار مجرمانهای نیست. فسادی که من درموردش حرف میزنم کاملا قانونی است. این فساد مربوط به تدوین کنندگان این جمهوری است. تدوین کنندگان به ما آنچه را که آنها جمهوری می نامیدند دادند، اما آنها با یک جمهوری، دموکراسی معنا کردند، و با دموکراسی، دولت را معنا کردند، همانطورکه مدیوسن ( نویسنده مبانی اولیه قانون اساسی آمریکا ) آن را در نسخه فدرالیسم ۵۲ نوشت، که یک شاخه ای بود که تنها وابسته به مردم بود.
07:19
خُب این مدلی از دولت هست. آنها مردم و دولت را با وابستگی منحصر بفردی دارند، اما مشکل این است که کنگره درگیر وابستگیهای مختلف هست، ودیگر هیچ وجه تنها وابسته به مردم نیست، و بطورفزایندهای دولت وابسته با تامین کنندگان مالی میشود. و این نیز وابستگیست، اما این متفاوت و متغایر از وابستگی صرفا به مردم است مادامی که تأمین کنندگان مالی مردم نباشند. این فساد است.
07:47
خوب و بد درباره این فساد وجود دارد خوبی جرئی آن این است که این دو حزبی است، فرصت برابر برای فساد. این چپیها (حزب دموکرات) را در تمامی مسایلی که ما در چپ واقعا درباره آنها توجه می کنیم را مسدود میکند. این محدود کننده راستی ها (جمهوریخواهان) نیز هست، چون این استدلالهای اصولی راستیها را بطور فزایندهای غیر ممکن میسازد. خُب راستیها دولتِ کوچکتر میخواهند. هنگامی که اَل گور معاون رئیس جمهور بود، تیم او خیال داشتند که بخش قابل توجهی از مقررات صنعت ارتباطات را بردارند. رئیس تیم سیاسی آن را به کنگره برد، و طبق گزارشی که او به من داد پاسخ کنگره این بود،” معلومه که نه! اگر ما این مقررات را برای این افراد برداریم چگونه میتوانیم از آنها پول جمع اوری کنیم؟”
08:27
این سیستمی که طراحی شده برای نگهداری وضعیت موجود، از جمله وضعیت موجود یک دولت بزرگ و تهاجمی . این علیه چپیها و راستیها کار میکند، و شاید شما بگوید این خبر خوبی هست.
08:38
اما خبر بدی هست. این پاتولوژی فساد برای نابودی دموکراسی است، زیرا در هر سیستم جایی که اعضا (کنگره) به گروه بسیار کوچکی از ما وابسته هستند، این بدان معناست که اندکی از ما، اندکی، اندکی از ما میتوانند مانع اصلاحات و بهسازی شوند. میدانم که این چیزی مثل یک قطعه سنک با مانند این میتواند باشد. من فقط پنیر پیدا کردم. متاسفم. خُب همینه مانع اصلاحات شدن.
09:05
چونکه یک اقتصاد اینجاست، اقتصاد نفوذ، اقتصادی با لابیگرهای (کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند) که در مرکز قطبها را تغذیه میکنند. و ناکارآمد آنها را تغذیه میکنند. و هرچه برای ما بدتر میشود، برای تامین کنندگان مالی بهتر میشود.
09:23
هنری دیوید تورو: “مردم خودشون رو بیشتر درگیر تحلیل اثرات یک موضوع میکنند تا اینکه به اصل موضوع بپردازند.” این ریشه است.
09:34
بسیار خوب، حالا، هر یک از شما این را میدانید. اگر این را نمیدانستید، نمیتوانستید که اینجا باشید، با این حال این را نادیده میگیرید. شما چشم پوشی میکنید. این مشکلیست که غیر ممکن است که حل شود. شما روی مشکلاتی که حل آنها امکان پذیر است تمرکز میکنید، مانند ریشه کنی فلج اطفال از جهان، و یا گرفتن یک تصویر از تمامی خیابان ها در سراسر جهان، یا ساخت اولین ترجمه جهانی واقعی، یا ساخت یک کارخانه همجوشی اتمی در گاراژ خانهتان. اینها مشکلات قابل مدیریتی هستند، بنابر این شما آنها را نادیده میگیرید– ( خنده تماشاگران)( تشویق تماشاگران) خُب شما این فساد را نادیده میگیرید.
10:13
اما ما دیگر نمیتوانیم از این فساد چشمپوشی کنیم. ( تشویق تماشاگران) ما نیاز به دولتی داریم که کار کند. و نه برای برای حزب چپ و یا حزب راست کار کند، اما برای دست چیها و راستیها، شهروندان با گرایش چپ و راست کار کند، زیرا تا مادامی که ما به این فساد خاتمه ندهیم، هیچ اصلااحات معقولی صورت نمیپذیرد خُب میخواهم این را در ذهن نگهدارید، برای فهم این مسئله نیاز به توجه بیشتری دارید. تغییرات آب و هوایی مشکل من هست، اما این شاید مشکل اصلاحات مالی و یا یک سیستم مالیاتی ساده تری و یا بیعدالتی و نابرابری باشد. این موضوع را درنظر بگیرید، جلوتان بگذاریدش، مستقیم به چشمانش نگاه کنید، و به او بگوید امسال کریسمس وجود ندارد. هرگز کریسمس دیگری وجود نخواهد داشت. ما هرگز موضوع تورا برطرف نخواهیم کرد تا اینکه اول این موضوع را حل کنیم. خُب، موضوع من مهمترین موضوع نیست. این طور نیست. موضوع تو مهمترین موضوع هست، اما مال من اولین موضوع است، این موضوعیست که ما باید قبل از موضوعی که برای تو اهمیت دارد آن را حل کنیم. این اصلاحات معقولی نیست، ما نمیتوانیم از عهده جهان و آینده آن بدون اصلاحات معقول برآئیم.
11:20
بسیار خوب، چگونه این کار را انجام دهیم؟ معلوم است که تجریه تحلیل در اینجا بسیار ساده و آسان است. اگر موضوع این است که نمایندگان کنگره وقت زیادی را صرف جمع اوری منابع مالی از گروه اندکی از آمریکاییها میکنند، راه حل آن این است که آنها وقت کمتری را برای جمعاوری منابع مالی صرف کنند اما این پول از گروه بزرگتری از آمریکاییها جمعآوری شودِ و آن را گسترش داده و پخش کنند، بنابر این برای گسترش دادن نفوذ تامین کنندگان مالی باید ایده وابستگی فقط به مردم را بازگردانیم. و برای انجام این کار نیازی به اصلاح قانون اساسی نیست، متمم اول قانون اساسی را تغییر دهید. و برای انجام این تنها یک قانون لازم است، برای تامین مالی کوچک برای بودجه انتخابات فکر میکنیم قانونی بنا کنیم، قانونی که فقط شهروندان بودجه کمپینگ انتخاباتی را بپردازند، و راههای زیادی برای انجام این وجود دارد. حالا انتخابات عادلانه جان میگیرد، آمریکای ضد- فساد جان میگیرد، ایده ای در کتابم به نام اهداء و پروژه فرانکلین هست که برای تامین مالی انتخابات به مردم کوپنی دادن میشود، و ایدهای دیگری از جان ساربانز به نام قانون دموکراسی مردمی. هریک از این دو ایده با جدا کردن نفوذ تامین کنندگان مالی از همه ما ، فساد را از بین خواهند برد.
12:25
تجزیه تحلیل آن ساده است. این سیاستیست که بسیار مشکل است، بدون شک این به شکل غیر ممکنی سخت است، زیرا این اصلاحات راه خیابان K (خیابانی در واشینگتن به طرف کنگره که بیشتر لابیها آنجا صورت می گیرد) و کپتال هیل را کوتاه میکند، نماینده دموکرات کنگره جیم کاپر که ازایالت تنسی این نکته را بیان کرد که او تبدیل به لیگ لابیهای خیابان K شده است ( کنایه از اینکه نمایندگان کنگره بعد از پایان دوره لابی گر میشوند که عمدتا در خیابان K ملاقاتهایشان صورت میپذیرد.) نمایندگان و کارکنان و کارمندان اداری به طور فزاینده ای مدل مشترکی از این کاسبی و سوداگری را در ذهن خود دارند مدل کاسبی که تمرکز بر زندگیشان بعد از کار برای دولت دارد، زندگیشان به عنوان لابیگر. پنجاه درصد از نماینگان سنا بین سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ بعد از پایان دورهشان تبدیل به لابیگر شدند، ۴۲ درصد هم از نمایندگان مجلس. بر اساس محاسبه سازمان جمهوری متحده این ارقام افزایش یافته، و بطور متوسط افزایش درآمد افرادی که ردگیری شدهاند ۱٫۴۵۲ درصد بوده است. و این منصفانه است که بپرسیم، چگونه برای آنها امکان دارد که این را تغییر دهند؟ خُب من تردید دارم.
13:31
مر بدگمانم و من حسی از غیر ممکن بودن را دارم. اما باورش نمیکنم. این مسئلهای قابل حل است. اگر شما درباره مشکلاتی که پدرها و مادرهای ما سعی بر حل آنها در قرن بیستم داشتند فکر کنید، مشکلاتی مانند تبعیض نژادی، و یا تبعیض جنسی، و یا مسئله همجنسگرا ستیزی که ما در این قرن در حال مبارزه برای آن هستیم، اینها مسائل بسیار سختی هستند. شما یک شبه از خواب بیدار نمیشوید و ببینید که دیگر تبعیض نژادی نیست. نسل ها طول میکشد تا این بینش گسسته شود، این دی ان ای نژادپرستی از روح مردم پاک شود. اما این تنها موضوع مشوقها و پاداشهاست . مشوقها و پاداشها را تغییردهید رفتارمردم عوض میشود، و در ایالت هایی که قانون سیستم تامین مالی کوچک را پیاده کردندهاند یک شبه تغییری در رفتارشان داشتندهاند. هنگامی که ایالت کِنیکتکیت این سیستم را پیاده کرد در اولین سال، ۷۸ درصد از از نمایندگان منتخب از گرفتن مشارکتهای بزرگ مالی منصرف شدند و تنها در مبالغ کم مشارکت مالی را پذیرفتند. این مشکل حل شد، ولی نه با دموکرات بودن، و یا جمهوریخواه بودن. این توسط شهروندان حل شد، فقط شهروندان، با شهروند TED بودن. زیرا اگر بخواهید که اصلاحات را شروع کنید، من می توانم شروع کننده اصلاحات با نیمی از هزینه اصلاحلات سیاست های انرژی باشم، من می توانم جمهوری را به شما بگردانم.
14:55
بسیار خوب، اما حتی اگر شما هنوز با من همراه نیستید، حتی اگر ابر این باور هستید که این کار غیرممکن است، در پنج سالی که در تد سخنرانی کردم به من این را آموخت همینکه من درباره این موضوع بارها و بارها صحبت می کنم، حتی اگر شما فکر کنید که این اصلاحات غیر ممکن هستند ، فکر شما بی ربط هست. بی ربط است. یکبار در ارتموت من سخنرانی کردم، و خانومی بعد از صحبت بلند شد، این را در کتابم هم نوشتم و من گفت، “پرفسور، شما مرا متقاعد کردید امیدی نیست، ما کاری نمیتوانیم بکنیم” هنگامی که او این را گفت، به تقلا افتادم. و سعی کردم فکر کنم، “من چگونه به این نومیدی واکنش نشان دهنم؟ و این حس نا امیدی چیست؟” و چیزی که مرا تکان داد تصویر پسر شش سالهام بود. تصور کردم که پزشکی پیش من آمد و گفت، ” پسر توسرطان پیش رفته مغزی دارد ، و تو کاری نمیتوانی بکنی . کاری نمیتوانی بکنی” خُب ، آیا من کاری نمی کنم؟ آیا من فقط آنجا مینشینم؟ این را میپذیرم؟ و میگویم بسیار خوب، من کاری نمیتوانم بکنم؟ ساخت عینک گوگل را کنار میگذارم. البته که نه. من هر کاری که بتوانم انجام میدهم، و هرکاری را که بتوانم انجام میدهم زیرا معنی عشق همین است، این موضوع را بپذیرید و کاری نکنید محال است و شما هر کاری را که میتوانید بکنید را میکنید، لعنتی. سپس من پیوند روشنی(بین این دو) را دیدم ، چون حتی ما لیبرالها هم این کشور را دوست داریم.
16:20
( خنده تماشاگران)
16:23
خُب هنگامی که صاحب نظران و سیاستمداران میگویند که تغییر غیر ممکن است، چیزی را که این عشق به این کشور به آنها بر پاسخ میدهد این است که، ” این (حرف) بی ربطیست. عزیزان ما چیزی را گم کردیم، چیزی که هر کسی در این مکان عاشق آن است و آن را گرامی میدارد، هر گاه ما این جمهوری را از دست دهیم، سپس برای ثابت کردن اینکه صاحب نظران در آشتباهند ما هر کاری را خواهیم کرد.
16:48
خُب پرسش من این است: آیا این عشق (به میهن) را دارید؟ آیا این عشق (به میهن) را دارید؟ زیرا اگر شما عاشقش باشید، پس ما چکار داریم میکنیم، چه غلطی داریم می کنیم؟
17:05
هنگامی که بن فرانکلین ( یکی از بنیان گذاران آمریکا) در سپتامبر ۱۷۸۷ قانون اساسی را می برد، در خیابان زنی او را نگه داشت و گفت، ” آقای فرانکلین، شما چی ساختید؟ فرانکلین گفت “یک جمهوری خانم، اگر شما بتوانید آن را نگه دارید. ” یک جمهوری. یک نمایندگی دموکراسی یک دولت وابسته تنها به مردم. ما آن جمهوری را از دست دادیم. همه ما باید کاری برای برگرداندن آن کنیم.
17:46
بسیار سپاسگزارم( تشویق تماشاگران)
17:47
(تشویق تماشاگران) سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم. (تشویق تماشاگران)
آموزش زبان انگلیسی | manozaban.ir