تو دنیای برنامه نویسی open source دستتون بازه

تو دنیای برنامه نویسی open source دستتون بازه

تو دنیای برنامه نویسی open source دستتون بازه | امروز می‌خوام با شما درباره‌ی دنیای برنامه نویسی متن بازکه می‌‌تونه درس دموکراسی بده، حرف بزنم، اما پیش از اون باید یه مقدمه‌کوتاه بگویم. بذارید از اینجا شروع کنیم.

00:12
این مارتا پین است. مارتا یک اسکاتلندی ۹ ساله‌ست که در شهرستان آگریل اند بوته زندگی می‌کنه. چند ماه پیش مارتا یک وبلاگ درباره غذا راه انداخت به نام «بی‌ در زمانی»، و دوربینش رو با خودش برمی‌داشت و هر روز در مدرسه ناهار اون روز را ثبت می‌کرد. و هر روز در مدرسه ناهار اون روز را ثبت می‌کرد. می‌تونید سبزیجات را رصد کنید؟ (خنده) و همانطور که بعضی وقت‌ها پیش می‌آید٬ این وبلاگ یک دو جین خواننده به دست آورد٬ و پس از زمان بیشتری صدها نفر وبلاگش را می‌خواندند، و بعدتر تبدیل شدند به هزاران خواننده، مردم می‌رفتند به وبلاگش تا رتبه‌ای که او به ناهارهای مدرسه‌اش می‌داد رو تماشا کنند، به اضافه اینکه بخش مورد علاقه من٬ «تار موهایی که در غذا پیدا شد» هم درآن بود. (خنده) به اضافه اینکه بخش مورد علاقه من٬ «تار موهایی که در غذا پیدا شد» هم درآن بود. (خنده) این روز آغاز بود. خوب بود.

00:50
و سپس دو هفته پیش، او این پست رو گذاشت. پستی که نوشته بود: «خدانگهدار.» او نوشت: «بسیار متاسفم که این را می‌گم، اما معلم مدرسه‌ام امروز من رو از کلاس بیرون کشید و بهم گفت من دیگه اجازه ندارم تو ناهارخوری عکس بگیرم. من واقعا از این کار لذت می‌بردم. ممنون که وبلاگم رو می‌خوندید. خداحافظ.»

01:09
می‌تونید حدس بزنید که بعدش چه اتفاقی افتاد، مگه نه؟ (خنده) خشم عمومی آنقدر شدید، فراگیر و یکپارچه بود که، انجمن شهر درست در همان روز عقب‌نشینی کرد و اعلام کرد: «ما، انجمن شهر درست در همان روز عقب‌نشینی کرد و اعلام کرد: «ما، ما هرگز یک دختر نه ساله رو سانسور نمی‌کنیم.» (خنده) البته فقط به جز امروز صبح. (خنده) و این اتفاق با خودش این پرسش رو به همراه آورد که، چطور به ذهن‌شان خطور کرده بود که می‌تونن از زیر همیچین چیزی در برن؟ (خنده) چطور به ذهن‌شان خطور کرده بود که می‌تونن از زیر همیچین چیزی در برن؟ (خنده) و پاسخ در سرتاسر تاریخ بشریت تا امروز نهفته است.

01:42
(خنده) خب، چی رخ می‌ده وقتی یک رسانه ناگهان ایده‌های نوی زیادی را به گردش در میاره؟ چی رخ می‌ده وقتی یک رسانه ناگهان ایده‌های نوی زیادی را به گردش در میاره؟

01:53
ببینید، این پرسش فقط مربوط به عصر ما نیست. این چیزی‌ست که ما بارها باهاش در سده‌های اخیر روبرو شدیم. این چیزی‌ست که ما بارها باهاش در سده‌های اخیر روبرو شدیم. وقتی تلگراف همه‌گیر شد، واضح بود که قراره صنعت خبررسانی را جهانی کند. نتیجه‌اش چی می‌تونست باشه؟ خب، بدیهی‌ بود که منجر به صلح جهانی بشه. تلویزیون، رسانه‌ای که به ما اجازه داد نه تنها بشنویم بلکه ببینیم، به راستی ببینیم، که جاهای دیگر جهان چه خبره، و نتیجه این چی بود؟ بلکه ببینیم، به راستی ببینیم، که جاهای دیگر جهان چه خبره، و نتیجه این چی بود؟ صلح در جهان. (خنده) تلفن؟ خودتان حدس بزنید: صلح جهانی. ببخشید که عیش‌تون رو به هم می‌زنم، اما صلحی موجود نیست. هنوز نیست. حتی ماشین چاپ، بله حتی ماشین چاپ قرار بود وسیله‌ای باشه برای تحمیل استیلای اندیشه‌ی کاتولیک در سراسر اروپا. به جای آن، اعلامیه ۹۵ مارتین لوتر، اصلاحات پروتستانی و نبردهای سی‌ساله سربرآورد. به جای آن، اعلامیه ۹۵ مارتین لوتر، اصلاحات پروتستانی و نبردهای سی‌ساله سربرآورد. به جای آن، اعلامیه ۹۵ مارتین لوتر، اصلاحات پروتستانی و نبردهای سی‌ساله سربرآورد. خُب آنچه از میان همه‌ی پیشگویی‌های صلح در جهان درست ازکار دراومد این بود که وقتی بسیاری از ایده‌های نو به ناگاه به گردش در میاد، جامعه رو تغییر می‌دهند. و چیزی که آنها دقیقا برداشت نادرستی ازش داشتند پس از آن رخ داد.

02:56
هرچه عقیده‌های بیشتری در جریان باشد، عقاید بیشتری هم برای مخالفت کردن به وجود خواهد آمد. رسانه‌ی بیشتر همیشه به معنای مجادله‌ی بیشترست. و این همان چیزی‌ست که با گسترش فضای رسانه‌ای رخ داد. و هنوز، وقتی سال‌های آغازین اختراع ماشین چاپ نگاه می‌کنیم، از آنچه که اتفاق افتاده خرسندیم. و هنوز، وقتی سال‌های آغازین اختراع ماشین چاپ نگاه می‌کنیم، از آنچه که اتفاق افتاده خرسندیم. ما یک جامعه‌ی طرفدار ماشین چاپ هستیم.

03:20
پس چطور می‌تونیم این دوتا رو با هم سازگار کنیم؟ اینکه چاپ منجر به مجادله شد، اما ما گمان می‌کنیم که چیز خوبی بود؟

03:25
و پاسخ، به گمان من، می‌تونه در چنین چیزهایی یافت بشه. این روی جلد مجله «مجادلات فلسفی» ست، نخستین مجله‌ای که در میانه دهه ۱۶۰۰ به انگلیسی منتشر شد. نخستین مجله‌ای که در میانه دهه ۱۶۰۰ در انگلستان منتشر شد. و خالقانش گروهی بودند که اسم خودشون رو گذاشته بودند «انجمن نامرئی»، و خالقانش گروهی بودند که اسم خودشون رو گذاشته بودند «انجمن نامرئی»، گروهی از فیلسوفان طبیعت‌گرا که تنها سال‌ها بعد تونستن خود را دانشمند بنامند. و آنها می‌خواستند راه مباحثه‌ی فیلسوفان با یکدیگر را بهبود بدن، و آنها می‌خواستند راه مباحثه‌ی فیلسوفان با یکدیگر را بهبود بدن، و برای این مهم، باید دو کار انجام می‌دادند. آنها به نیاز به بی‌پردگی داشتند. اونها باید یک عرف پدید می‌آوردند که بگه، هنگامی که دست به یک آزمون می‌زنید، نه تنها باید ادعاهاتون رو منتشر کنید، بلکه روش کار هم باید انتشار پیدا کنه. اگر به ما نگید که چطور این کار رو کردید، بهتون اعتماد نخواهیم کرد. اما چیز دیگری که نیازمندش بودند سرعت بود. آنها باید به سرعت با یافته‌های فیلسوفان طبیعی دیگر همگام می‌شدند، وگرنه، آنها باید به سرعت با یافته‌های فیلسوفان طبیعی دیگر همگام می‌شدند، وگرنه، مباحثات به درستی پیش نمی‌رفت. و رسانه‌ی چاپی به وضوح وسیله‌ی درستی برای این کار بود. اما کتاب گزینه‌ی اشتباه بود، زیادی آهسته بود. و بنابراین آنها مجله‌ی علمی رو ابداع کردند که راهی بود برای همگام‌سازی مباحثات در اجتماع دانشمندان طبیعت‌گرا. که راهی بود برای همگام‌سازی مباحثات در اجتماع دانشمندان طبیعت‌گرا. انقلاب علمی به دست ماشین چاپ به پدیدار نشد. دانشمندان آن را آفریدند، اما اگر آنها به دستگاه چاپ به عنوان یک ابزار دسترسی نداشتند، نمی‌تونست پدید بیاد. اما اگر آنها به دستگاه چاپ به عنوان یک ابزار دسترسی نداشتند، نمی‌تونست پدید بیاد.

04:37
پس ما چی؟ نسل ما، انقلاب رسانه‌ای ما، اینترنت چطور؟ پس ما چی؟ نسل ما، انقلاب رسانه‌ای ما، اینترنت چطور؟ خب، پیشگویی صلح جهانی؟ آره. (خنده) مباحثات بیشتر؟ یک ستاره طلایی واسه این‌یکی. (خنده) (خنده) منظورم اینه که، یوتیوب خودش تنهایی یک معدن طلاست. (خنده) بهتر مباحثه کردن؟ مسئله دقیقا همینه.

05:03
خب رشته‌ی من رسانه‌ی اجتماعی‌ست، که معناش در ساده‌ترین شکل، رصد کردن مجادلات آدم‌هاست. و اگه بخوام گروهی از مردم را دستچین کنم که به گمان من انجمن نامرئی ما هستند، نسلی آفرینشگر از مردم که تلاش می‌کنند این ابزارها رو به خدمت بگیرند، نه برای مجادله‌ی بیشتر، بلکه برای مجادله‌ی بهتر، برنامه‌نویسان متن‌باز رو گزینش می‌کنم. برنامه‌نویسی یک رابطه‌ی سه سویه ست میان برنامه‌نویس، یک سری کد مبدا، و کامپیوتری که برنامه باید روی آن اجرا شه، اما کامپیوترها مشهورند به اینکه دربرابر فرمان‌ها انعطاف‌پذیر نیستند. یعنی فوق‌العاده سخته که به تفصیل مجموعه‌ای بنویسی از دستورها که کامپیوتر بدونه چطور اجراشون کنه، و این تازه وقتیه که تنها یک نفر کد بنویسه. به محض اینکه بیش از یک نفر دست به‌کار نوشتن بشن، به راحتی ممکنه دو برنامه‌نویس همزمان در حال کارروی یک فایل کار هم را جای‌نوشت کنند، به راحتی ممکنه دو برنامه‌نویس همزمان در حال کارروی یک فایل کار هم را جای‌نوشت کنند، یا فرمان‌های ناسازگار ارسال کنند که به راحتی منجر به مسدود شدن کامپیوتر می‌شه، و این مشکل هرچه برنامه‌نویس‌ها بیشتر با هم درگیر می‌شن بزرگ‌تر می‌شه. و این مشکل هرچه برنامه‌نویس‌ها بیشتر با هم درگیر می‌شن بزرگ‌تر می‌شه. در نگاه اول، دردسر مدیریتِ پروژه‌ی بزرگ نرم‌افزاری همان مشکل دور نگهداشتن جامعه از هرج و مرج است.

06:13
دهه‌های متمادی یک راه حل متعارف برای این مشکل استفاده از چیزی بوده به نام دهه‌های متمادی یک راه حل متعارف برای این مشکل استفاده از چیزی بوده به نام «سیستم کنترلِ متن»، و سیستم کنترلِ متن درست همون کاری را می‌کنه که به نظر میاد. یک کپی متعارف از نرم‌افزار را جایی در سرور در دسترس می‌گذاره. یک کپی متعارف از نرم‌افزار را جایی در سرور در دسترس می‌گذاره. تنها برنامه‌نویسانی که می‌تونن تغییرش بدن آنهایی هستند که به طور خاص اجازه‌ی دسترسی به آن را دارند، و آنها تنها مجازند که به بخش‌هایی فرعی از آن دسترسی داشته باشند که مجوز تغییر در آن را دارند. و هنگامی که آنها نمودار سیستم کنترل متن را ترسیم می‌کنند، نمودار همیشه شبیه اینه. بسیار خب. عین نمودارهای سازمانی‌ست. و خیلی لازم نیست به چشم‌هاتون فشار بیارید تا پیامدهای سیاسی سازمانی مانند این را ببینید. این فئودالیزمه: یک ارباب، تعداد زیادی کارگر.

06:57
خب، این برای صنعت نرم‌افزارهای تجاری مناسبه. ماهیت مایکروسافت آفیس همینه. آدوبی فتوشاپ هم همینطور. شرکت٬ مالک نرم‌افزاره. برنامه‌نویس‌ها میان و می‌رن.

07:11
اما برنامه‌نویسی وجود داشت که مصمم شد این راه کار کردن نیست. این لینوس تروالدز ست. تروالدز مشهورترین برنامه‌نویس متن باز است، خالق لینوکس، و او راهی رو پایه نهاد که جنبش متن باز با این مشکل دست و پنجه نرم کنه. نرم‌افزار متن باز، که در ذاتش نوید آینده‌ی حق‌امتیاز متن باز را می‌ده، اینه که همه باید در هرزمانی به همه‌ی کد‌های مبدا دست بیابند، اما البته این پدیدآورنده‌ی اینه که همه باید در هرزمانی به همه‌ی کد‌های مبدا دست بیابند، اما البته این پدیدآورنده‌ی تهدید بزرگی مبنی بر هرج و مرج‌ست که باید از آن پیشی گرفت تا همه چیز درست کار کنه. بنابراین بیشتر پروژه‌های متن‌باز کلاهشون رو دو دستی می‌چسبند و سیستم‌های مدیریت فئودالی را می‌پذیرند.

07:51
اما تروالدز می‌گه: «نه، من این کار را نمی‌کنم.» دیدگاه او در این باره بسیار آشکاره. هنگامی که یک ابزار را می‌پذیرید، به ناچار پذیرای فلسفه‌ی مدیریتی تعبیه شده در آن ابزار نیز خواهید بود. و او قصد نداشت چیزی را بپذیرد که مثل کارکرد گروه لینوکس نباشه. و او قصد نداشت چیزی را بپذیرد که مثل کارکرد گروه لینوکس نباشه. و برای اینکه از عظمت چنین تصمیمی تصویری بهتون بدم، این نقشه‌ایست از و برای اینکه از عظمت چنین تصمیمی تصویری بهتون بدم، این نقشه‌ایست از پیش‌نیازهای درونی موجود در حیطه‌ی لینوکس، در حیطه‌ی سیستم عامل لینوکس، که زیرگروه‌های برنامه برای کارکردن متکی به زیرگروه‌های برنامه های دیگر است. این یک فرآیند فوق العاده پیچیده است. این یک فرآیند فوق العاده پیچیده است. وبا این حال، تا سال‌ها، تروالدز این کار را نه با ابزارهای اتوماتیک و خودکار، بلکه با ایملش رهبری کرد. وبا این حال، تا سال‌ها، تروالدز این کار را نه با ابزارهای اتوماتیک و خودکار، بلکه با ایملش رهبری کرد. مردم تغییراتی که باهاش موافق بودن را می‌فرستادند، و او دستی ادغام‌شان می‌کرد. مردم تغییراتی که باهاش موافق بودن را می‌فرستادند، و او دستی ادغام‌شان می‌کرد.

تو دنیای برنامه نویسی open source دستتون بازه

08:45
و سپس، ۱۵ سال پس از بررسی لینوکس و پیداکردن راه اینکه چطور این گروه به بازدهی رسید، او می‌گه: «فکر می‌کنم بدونم چطور یک سیستم کنترل متن برای مردم آزاد بنویسم.»

08:56
اسمش را گذاشته «گیت». سیستم گیت کنترل متن توزیع شده است. این سیتم دارای دو تفاوت بزرگ با سیستم‌های سنتی متن است. اولی‌اش اینه که انتظارات فلسفی تعهد متن باز را برآورده می‌کنه. هرکسی بر روی پروژه‌ای کار می‌کنه دسترسی دایمی به همه‌ی کدهای مبدا داده. و هنگامی که نمودارهای روند کاری گیت ترسیم کنیم از نمودارهایی شبیه به این استفاده می‌کنیم. و لازم نیست تک‌تک دایره‌ها و کادرها و فلش‌ها رو بفهمید تا ببینید این بسیار و لازم نیست تک‌تک دایره‌ها و کادرها و فلش‌ها رو بفهمید تا ببینید این بسیار کارکرد پیچیده‌تری از اون داره که از سوی سیستم‌های کنترل متن معمول حمایت بشه. کارکرد پیچیده‌تری از اون داره که از سوی سیستم‌های کنترل متن معمول حمایت بشه.

09:35
اما در عین حال هرج و مرج را برمی‌گردونه، و این دومین نوآوری شگرف گیت است. این‌ها تصاویری از گیت‌هاب هستند، مهم‌ترین سرویس گیت است، و هربار برنامه‌نویسی از گیت استفاده می‌کند تا تغییر مهمی ایجاد کنه، پرونده‌ی تازه‌ای ایجاد کند، یا یک فایل موجود را اصلاح کند، دو پرونده را ادغام کند، گیت چنین مجوزهایی صادر می‌کند. این رشته‌ی بلند اعداد و حروف در اینجا یک نشانگر یکتاست که به هریک تغییر چِفت شده، اما سازماندهی مرکزی ندارد. هر سیستم گیت این عدد را به روش یکسانی تولید می‌کند، یعنی که این مجوز مستقیما و به طور تغییرناپذیری به یک تغییر خاص چفت شده. یعنی که این مجوز مستقیما و به طور تغییرناپذیری به یک تغییر خاص چفت شده.

10:23
تاثیر چنین چیزی اینه: یک برنامه‌نویس در ادینبورگ و یک برنامه‌نویس در اِنتابه هردو می‌تونن کپی کاملا یکسانی از نرم‌افزار را بگیرند. هر کدام تغییرات ایجاد کنند و اونها را ادغام کنند با وجود این حقیقت که پیشتر از وجود هم آگاه نبودند. با وجود این حقیقت که پیشتر از وجود هم آگاه نبودند. این همکاری بدون انطباق ست. این یک تغییر بزرگ‌ست.

10:48
من اینها را به شما نمی‌گم که قانع‌تان کنم که این خیلی عالیه که برنامه‌نویسان متن باز حالا ابزاری دارند که از روش فلسفی کار آنها پشتیبانی می‌کنه، گرچه من فکر می‌کنم که این معرکه‌ست. من اینها رو بهتون می‌گم، به خاطر چیزی که به نظر من به معنای همبستگی جوامع ست.

11:07
وقتی گیت اجازه‌ی همکاری بدون انطباق‌سازی رو می‌ده، می‌تونید ببینید که جوامعی شکل می‌گیرند که خیلی خیلی بزرگ و پبچیده هستند.

11:21
این نگاشتی از گروه روبی است. روبی یک زبان برنامه‌نویسی متن بازه و تمام به‌هم پیوستگی‌های درونی‌ میان مردم- این یک نمودار نرم‌افزار نیست، بلکه نگاشتی‌ست از آدم‌ها، همه‌ی به‌هم پیوستگی‌های درونی‌ میان مردمِ در حال کار بر روی آن پروژه- و اصلا شبیه یک نمودار سازمانی نیست. شبیه یک نمودار ضد سازمانی‌ست. و تازه، خارج از این گروه، اما با استفاده از این ابزار، آنها حالا می‌تونن چیزی را با هم بیافرینند. پس دو دلیل خوب وجود داره که فکر کنیم همچین روشی می‌تونه در دموکراسی‌ها به‌طور عام و در قوانین به‌طور خاص به کار بره. همچین روشی می‌تونه در دموکراسی‌ها به‌طور عام و در قوانین به‌طور خاص به کار بره.

11:59
وقتی ادعا می‌کنی چیزی روی اینترنت قراره به کمک دموکراسی بیاد، اغلب همچین واکنشی می‌بینی. چیزی روی اینترنت قراره به کمک دموکراسی بیاد، اغلب همچین واکنشی می‌بینی.

12:06
(موسیقی) (خنده)

12:12
یعنی، آیا داری درباره‌ چیزی مثل گربه‌های آوازخوان حرف می‌زنی؟ یعنی، این یعنی، آیا داری درباره‌ چیزی مثل گربه‌های آوازخوان حرف می‌زنی؟ یعنی، این چیزیه که قراره برای جامعه مفید باشه؟ تا جایی که من می‌دونم، همیشه مشکل گربه‌های آوازخوان وجود داشته. این همیشه اتفاق می‌افته. تا جایی که من می‌دونم، همیشه مشکل گربه‌های آوازخوان وجود داشته. این همیشه اتفاق می‌افته. منظورم این نیست که درباره‌ی اینترنت اوضاع از این قراره. منظور من اینه که این همیشه برای هر رسانه‌ای اتفاق می‌افته، نقطه سرخط. خیلی از رشد تجاری دستگاه چاپ نگذشته بود که یک نفر خیلی از رشد تجاری دستگاه چاپ نگذشته بود که یک نفر به ذهنش رسید که رمان‌های شهوانی خوب فروش می‌ره. (خنده) حتما لازم نیست که یک انگیزه‌ی اقتصادی پشت فروش کتاب‌ها باشه. خیلی قدیم‌ترها یک نفر گفت: «هی، شرط می‌بندم بدونم مردم واسه چی پول خرج می‌کنند.» (خنده) ۱۵۰ سال دیگه طول کشید تا مردم فقط به ذهنشون برسه که می‌تونن یک مجله علمی چاپ کنند، درسته؟ -(خنده) (تشویق)-

12:56
مهارکردن ماشین چاپ به دست انجمن نامرئی برای خلق مجله علمی مهارکردن ماشین چاپ به دست انجمن نامرئی برای خلق مجله علمی یک پدیده‌ی مهم بود، اما در سطح وسیعی رخ نداد، و طول کشید تا پدید بیاد، و سریع هم نبود، بنابراین اگر بخواید به دنبال نقطه‌ای بگردید که تغییر رخ می‌ده، باید نظری به حاشیه‌ها بندازید.

13:12
خب، قانون هم یک پدیده‌ی وابسته مداره. این نموداری‌ست ازکد مالیاتی آمریکا، و وابستگی یک قانون به قوانین دیگر برای تاثیرگذاری کلی را نشون میده. و وابستگی یک قانون به قوانین دیگر برای تاثیرگذاری کلی را نشون میده. خب، این شبیه جایی برای مدیریت کدهای مبدا است. اما حقیقت دیگری هم وجود داره که قانون محل دیگری‌ست که در آن بسیاری از گزینه‌ها به جریان می‌افتند. اما اونها باید به یک کپی متعارف تجزیه بشن، و هنگامی که به گیت‌هاب مراجعه می‌کنید، و به اطراف نظری می‌اندازید، میلیون‌ها میلیون پروژه اونجا هست، تقریبا همشون از کدهای مبدا هستند، اما اگر به کرانه‌ها نگاه کنید، مردمی را می‌بینید که در حال آزمون و خطا با پیامدهای سیاسی همچین سیستمی هستند. که در حال آزمون و خطا با پیامدهای سیاسی همچین سیستمی هستند. یک نفر سرنخ‌های ویکی‌لیکس رو از وزارت امورخاجه دنبال کرد و از یک نرم افزار استفاده کرد تا آنها را تفسیر کنه، چیزی که خواستنی‌ترین فایده‌ی افشای اسناد محرمانه‌ی آمریکا برای من بود، این ابزار جمله‌هایی به شکل هایکو را در اسناد وزارتخانه شناسایی می‌کرد. (خنده) جدی می‌گم. (خنده) سنای نیویورک چیزی ساخت به نام قانون‌گذاری باز، که آن هم روی سرور گیت‌هاب بود، و دلیلش هم همچنان به روز بودن و سیال بودن گیت‌هاب بود. می‌تونید برید فهرستی از تمام لوایحی که هر نماینده بانی‌ آنها بوده رو ببینید. می‌تونید برید فهرستی از تمام لوایحی که هر نماینده بانی‌ آنها بوده رو ببینید. یکی دیگه با استفاده از دایوگیک کدی نوشته به نام یوتا، قوانین ایالت یوتا، و اونجا گذاشتنش نه فقط برای اینکه کد را توزیع کنند، بلکه یک امکان خیلی جالب براش گذاشتند که می‌تونه برای توسعه‌ی آتی قانون گذاری به کار بره. یک نفر دیگه در حین بحث‌های مربوط به حق طبع و نشر که پارسال در سنا مطرح بود، ابزاری ساخت که می‌گفت: «عجیبه که هالیوود به قانون‌گذاران کانادایی راحت‌تر دسترسی داره تا شهروندان کانادایی. چرا از گیت‌هاب استفاده نکنیم تا بهشون نشون بدیم یک لایحه‌‌ی شهروند-محور چه شکلی می‌تونه باشه؟» و تصاویر مهیجی هم ضمیمه‌ی ابزارشه.

15:03
این چیزی که در سمت راست، اینجا، می‌بینید اسمش هست «قیاس». این بهمون نشون می‌ده، در متنی که همزمان مردم زیادی ویرایش می‌کنند، چه زمانی، توسط چه کسی و چه تغییری اعمال می‌شه. چه زمانی، توسط چه کسی و چه تغییری اعمال می‌شه. رنگ قرمز یعنی یه چیزی حذف شده. رنگ سبز یعنی یه چیزی اضافه شده. برنامه‌نویس‌ها همچین قابلیتی را بدیهی می‌دانند. هیچ دموکراسی هیچ‌کجا همچین ویژگی به شهروندانش برای قانونگذاری یا بودجه ارایه نمی‌ده. هیچ دموکراسی هیچ‌کجا همچین ویژگی به شهروندانش برای قانونگذاری یا بودجه ارایه نمی‌ده. باوجودی که اینها چیزهایی هستن که با رضایت ما و با پول ما انجام می‌شه. باوجودی که اینها چیزهایی هستن که با رضایت ما و با پول ما انجام می‌شه.

15:32
خب، من واقعا دوست داشتم بهتون بگم این حقیقت داره که برنامه‌نویسان متن باز راهی پیدا کردند که روشی‌ست مشترک در مقیاس وسیع، توزیع شده، ارزان و همگام با آرمان‌های دموکراسی، دوست داشتم بهتون بگم که چون این ابزارها خوب و سازمان‌یافته‌اند، نوآوری اجتناب ناپذیره. اما اینطور نیست. بخشی از مشکل، مسلما کمبود اطلاعاته. یکی روی سایت کورا یه چیزی پرسید که، «چرا قانون‌گذاران از کنترل متن توزیع شده استفاده نمی‌کنند؟» «چرا قانون‌گذاران از کنترل متن توزیع شده استفاده نمی‌کنند؟» به صورت نموداری، پاسخ اینه . (خنده) (خنده) (تشویق) و این واقعا بخشی از مشکله. اما تنها بخشی از آن.

16:11
مشکل بزرگ‌تر، البته، قدرته. آنهایی که مشارکت را می‌آزمایند فاقدِ قدرت قانونگذارهایند، و آنهایی که قدرت قانون‌گذاری دارند با مشارکت میانه‌ای ندارند. قدرت قانونگذارهایند، و آنهایی که قدرت قانون‌گذاری دارند با مشارکت میانه‌ای ندارند. آنها در حال آزمایش صراحت و شفافیت هستند. هیچ دموکراسی ارزش این نام رو نداره اگه فاقد حرکت شفاف‌سازی باشه، اما شفاف سازی تنها یک بُعد قضیه‌ست، و در اختیار گذاشتن شیشه جلو بدون اینکه فرمان خودرو را در اختیار داشته باشی، هرگز نویدی و وعده ای نبوده که دموکراسی به شهروندانش داده باشه.

16:40
پس این را در نظر داشته باشید. چیزی که عقاید مارتا پین را محبوب کرد، از جنس فن‌آوری بود، چیزی که عقاید مارتا پین را محبوب کرد، از جنس فن‌آوری بود، اما چیزی که آنها را آنجا نگه داشت اراده‌ی سیاسی بود. انتظارات شهروندان بود که نمی‌تونستن سانسورش کنند. حالا این همان موقعیتی‌ست که ما با این ابزار مشارکت در آن ایستادیم. ما تو چنگ داریمش. دیدیمش. کار می‌کنه. می‌تونیم ازش استفاده کنیم؟ آیا می‌تونیم از راهکاری که اونجا مفید واقع شد اینجا هم استفاده کنیم؟

17:14
تی اس الیوت یک بار گفت: «یکی از خطیرترین چیزهایی که می‌تواند در یک فرهنگ رخ دهد این است که آنها شیوه‌ی جدیدی در نثر به دست آورند.» من فکر می‌کنم این غلطه، اما -(خنده) اما به گمانم دست کم در مورد مباحثه درسته. نه؟ یک امر خطیر که می‌تونه در متن یک فرهنگ رخ بده اینه که آنها سبک تازه در مجادله به دست بیارن: محاکمه در حضور هیئت منصفه، رای‌گیری، داوری همتراز، و حالا این. درسته؟

17:42
شیوه‌ی تازه‌ای از مباحثه در دوره زندگی ما ابداع شده، در واقع در همینه دهه‌ی اخیر. بسیار عظیم، گسترده، ارزان و منطبق با همه‌ی آرمان‌های دموکراسی‌ست. پرسشی که برای ما مطرح می‌شه اینه، آیا می‌خوایم اجازه بدیم برنامه‌نویس‌ها آن را برای خودشون نگه دارند؟ یا اینکه می‌خوایم تلاش کنیم و در مقیاس بزرگ‌تر به خدمت جامعه درش بیاریم؟ یا اینکه می‌خوایم تلاش کنیم و در مقیاس بزرگ‌تر به خدمت جامعه درش بیاریم؟

18:02
ممنون از شکیبایی‌تون. (تشویق) (تشویق) سپاسگزارم. سپاسگزارم. (تشویق)

تو دنیای برنامه نویسی open source دستتون بازه

آموزش زبان انگلیسی | manozaban.ir

ارسال دیدگاه

نظر خود را ارسال کنید